شاید در سالهای اخیر حرفه برندسازی در ایران شگفت انگیز بوده است. تاثیر و کاربرد برندینگ انکارناپذیر است. درحال حاضر برندسازی از اصول اولیه و نوعی سرمایه گذاری برای هر سازمان و یا هر نوع کسب وکار به شمار میرود. همچنین به بخشی از فرهنگ عمومی پذیرفته شده در جامعه تبدیل شده است. برای شروع ، از شما میخواهم که در طول چند روز آینده تعداد دفعاتی را که کلمه “برند” را که میشنوید یا استفاده میکنید (در هر زمینه ای) ، به خاطر بسپارید. قطعاً این عدد شما را شگفت زده خواهد کرد؛ به خصوص که پنج سال پیش به ندرت این کلمه را میشنیدید.
اگر بخواهیم منصف و دقیق باشیم، باید بدانیم که برندسازی به یکباره و ناگهانی ایجاد نشده است. مسلماً در طول قرون متمادی به عنوان یک مفهوم تجاری وجود داشته است. در اواسط قرن بیستم برندسازی برای اولین بار با تلاشهای پراکتر و گمبل و سایر شرکتهای محصولات قابل فروش، ثبت و رسمی شد(P&G). در پنجاه سال بعد نام تجاری (برند) تداوم یافته و عمدتاً برای اتومبیل ها، کولا و صنعت شیرینی سازی استفاده میشد.
در آغاز این قرن برندسازی گسترش یافته و طولی نکشید که توسط هر نوع سازمان یا کسب وکاری ( و در بسیاری از شرایط و زمینه ها) مورد استفاده قرار گرفت. اما عجیب است که درباره این که چرا این اتفاق رخ داد تفکر یا نوشته ارزشمند اندکی وجود دارد. اجازه دهید موضوع را بشکافیم. به سالهای 2000 و 2001 قبل از ورشکستگی شرکت داتکام فکر کنید.
آن زمان دوره ی ” فزونی غیرمنطقی” بود. سرمایه در جریان بوده و بودجه بازاریابی سنتی و تبلیغات را تامین می کرد. بنابراین نیاز بود که این پول در جایی مصرف شود . بنابراین برای برندسازی و مشاوران آن که با یک پیشنهاد بهای جدید جهش های بزرگی در اعداد ایجاد میکردند، مصرف شد. آنها وعده دادند که یک محصول یا سرویس کالا را به یک دسته خاص و منحصر به فرد تبدیل کنند.
آغاز تجارت الکترونیک و کسب وکار دیجیتال موجب اختلال در مدلهای سنتی شد، بنابراین برندسازی برای کمک به معرفی آسانتر این پیشنهادات به مصرف کنندگان به کار گرفته شد.
بازاریابی راکد شده و تبلیغات یک سیاه چاله گران برای مبالغ سود قابل توجه محسوب می شد. وعده داده شد که برندسازی میتواند این به همریختگی در حال رشد را کاهش داده و بسیار کارامد عمل کند. ایده این بود که برندسازی با هزینه های کمتر میتواند بسیار بیشتر از دستاوردهای فزاینده را به همراه کمپینهای بازاریابی استاندارد فراهم کند. مصرف کنندگان از فریب خوردن خسته شده بودند. فرهنگ مصرف کنندگان و انتخابهای بهتر، شرکت ها را مجبور کرد که از مدل پخش پدرسالارانه فاصله گرفته و در جستجوی راههایی برای ارائه شخصیتر و با ارزش بیشتر باشند.
هرشخص به یک وب سایت اینترنتی نیاز دارد. امروزه شما می توانید یک سایت جذاب و قدرتمند را تنها با چند هزار تومان ایجاد کنید. در گذشته، ایجاد سایت برای کسبوکار میلیونها تومان هزینه در پی داشت که برای مشاورانی که این پول را دریافت کرده و ارائه خدمات خود را گسترش داده و برند را منتشر می کردند، بودجه زیادی فراهم میکرد.
قبل از اینکه شما “برند” را بشناسید، این مقوله در همه جا وجود داشت. قبل از سال 2000، تعداد انگشت شماری کتاب راجع به این موضوع وجود داشت. پس از یافتن 41 نسخه نوشته در مورد برندسازی در سال 2014، حساب شمارش آن از دست من خارج شده است. بیشترین تعداد نوشته درباره این موضوع بین سالهای 2012 تا 2015 منتشر شده است ( و اگر شما فقط سه تا از آنها را بخوانید، گویی تمام آنها را خوانده اید). سپس اختصاص همایشهای مختلف به آن به نوعی هنجار تبدیل شد. در سه سال گذشته چندین همایش مربوط به برندسازی شرکت نموده ام. دوره های آموزشی، کلاس و مدرک تحصیلی برای برندسازی درتحصیلات جامع تکمیلی گنجانده شد. تعداد مقالات و مطالعات موردی درباره برندسازی از حد شمارش خارج است.
زمان زیادی طول نکشید تا مردم در کسب و کار به صورت طوطی وار اظهار کنند که ” هرکاری که انجام می دهید، برند شما را تعیین می کند“، ” برندها تجارب هستند“، “برند شما وعده و پیمان شماست “. مردم شروع به صحبت درباره آن و ساختن نام تجاری خود کردند ( این که این برند تا چه حد متمایز از شخصیت و کارکتر یک نفر است، هرگز به درستی مشخص و توجیه نشده است).
مفهومی که به عنوان چکش مازلو شناخته شده است و به معنای اتکای بیش از حد به یک ابزار آشنا است، قطعاً برای برندسازی نیز صدق میکند. آبراهام مازلو، پدر سلسله مراتب معروف، گفته است :” زمانی که تنها ابزاری که در دست دارید یک چکش باشد، وسوسه انگیز است که با همه اشیا مانند میخ رفتار کنید”. بنابراین در این زمان بایستی برندسازی خودر را منضبط و تربیت مینمود تا قابل اتکا باقی بماند. اما به یاد آورید که برندسازی به یک صنعت مبدل شده و در حال رشد است.
امروزه برندسازی به چیزی بسیار صاحب سبک، دارای زرق و برق و جذاب اما بسیار استاندارد شده، معین و در اغلب اوقات عاری از سود مادی تبدیل شده است. زمانی که صنعت تبلیغ به دلایل مشابه مورد حمله قرار گرفت، در تلاش برای اثبات ارزش خود ، نمایشهای پاداش دهی بیشتر و بیشتری را ایجاد کرد. هیچ صنعت دیگری ، حتی صنعت سرگرمی، به اندازه صنعت تبلیغات به خود پاداش نمی دهد. کارشناسان جسور اظهار میکنند که این کار از یک احساس ناامنی ریشه می گیرد.
صنعت برندسازی اعتبار و شهرت خود را از طریق متفاوتی تامین کرده است. شاید شما متوجه یک لیست در حال افزایش از رتبه بندی نام های تجاری شده اید. این قضیه باعث ایجاد یک سایت شده که مجموعه تمام برندهای منتشر شده را رتبه بندی کرده است (www.rankingthebrands.com). در این سایت 60 برند به تنهایی در یک دسته لیست شده است. در کل 280 رتبه بندی در سایت وجود دارد. شرکت های مشاور، خانه های پژوهش و رسانه ها با ایجاد این لیست های برندهای “برتر” به برندسازی صدمه می زنند. بنابراین کم کم حالت تدافعی به خود میگیرد.
من محقق و طرفدار برای برندسازی بوده ام. اما یک تفاوت در اینجا وجود دارد.باید اعتراف کنم تعریف من از برندسازی با سایر تعاریف ثابت فراگیر و فرهنگ عامه پسند متفاوت است.
برندسازی یک اهرم یا ابزار بسیار استراتژیک و خلاق (در میان هزاران ابزار دیگر) است. بایستی به برندسازی به عنوان یک شمشیر دودم و نه به عنوان قداره نگریسته شود (نوش دارو نیست). این صنعت بایستی بازگشت خود را اثبات کند (سخن از نتایج محسوس و ملموس است). آنچه که مرا به سمت این حرفه جذب کرده و مرا درگیر این کار نگه می دارد ، چگونگی تسهیل ارتباط و ایجاد رابطه بین مردم واقعی ( نه مصرف کنندگان) به وسیله نام تجاری است.
در حالی که بازاریابی به شما می گوید که چه کار کرده و چه بخرید، برندسازی به دنبال یک تناسب و زیبندگی است و با خرد و خوشفکری به مردم اعتبار بخشیده و احترام می گذارد. این در تمام سطوح حتی در یک مفهوم تجاری نیز برای من جذاب است. مسئلهای که ما کارشناسان به اندازه کافی بر روی آن تاکید نمی کنیم، این است که چگونه یک نام تجاری در صورت درست عمل کردن وفاداری را به هر دو طرف یک رابطه پاداش می دهد. اگر جادویی وجود داشته باشد، جادوی برندسازی است.
متاسفانه، امروزه بسیاری از برندسازیها بیشتر شبیه به بازاریابی قدیمی و تبلیغات سوال برانگیز است که روزی وعده جانشینی آنها داده شده بود. زمانی که شما به یک صنعت تبدیل میشوید، همه چیز تغییر میکند. یک کسب و کار بزرگ به معنای مصالحه و توافق بزرگ است. اکنون برندسازی در خطر مصالحه ارزشهایی است که در ابتدا ادعای آنها را داشته است. قطعاً این موضوع کیفیت را تحت تاثیر قرار داده است. عبارت قدیمی ” زمانی که روش آسیاب کردن از آرد تولیدی مهم تر می شود” را می توان به نحوه برندسازی که امروزه مشاهده می کنیم، نسبت داد.
امروزه برندسازی یک کارخانه و خط مونتاژ است. مشاوران با فرایندهای آشنای مکرر پول به دست میآورند. علم اصول و روش شناسی معادل ایجاد بودجه و تفاوت است. آنچه که در انتهای این خط مونتاژ به بیرون انداخته می شود، همه بسیار مشابه هستند. متاسفانه این تفکیک معین و طعنه آمیز یک جزء کلیدی در برندسازی است و اصطکاک ار اینجا نشات میگیرد که امروزه تفکیک ارزشمند اندکی در حرفه و عمل برندسازی وجود دارد.
کسانی که نام تجاری را ارائه می دهند به طور فزاینده غیر قابل تمایز گشته اند. قیمت عامل برتر تعیین کننده خدمات مشاوره برندسازی گشته است، درحالیکه گفته میشود ارزش کلی که این شرکت ها ترویج میدهند بایستی ناشی از تجربه و تخصص، خلاقیت، دانش صنعت، دسترسی جهانی و ارتباط میان عوامل وابسته پیشین باشد.
ممکن است که به نظر برسد که فشار قیمت گذاری تنها بر ارائه دهندگان خدمات نام تجاری تاثیر میگذارد. این درست نیست. بلکه بر خود حرفه نیز موثر است. در حال حاضر بسیاری از مغازه های بزرگ خدمات خود را با تخفیف ارائه می دهند. آنها می گویند این برای کمک به کسب وکارهای نو پا است که بودجه محدودی دارند، اما این صحت ندارد. خدمات برندسازی حرفه ای در لبه یک پرتگاه ایستاده است. هزینه های کمتر و کوتاه کردن بودجه های احتیاطی به رسمیت شناختن این مساله است که بازار به ارزش شما شک دارد و در جای دیگری به جستجوی راه حل پرداخته است.
در سطح نظری مقدار زیادی تجزیه و تحلیل و نوشته در رابطه با برندسازی وجود دارد ( در واقع به مراتب بیش از حد). به قدری که آن را عمومی و مطلوب با چند بینش جدید کرده است. این سخنان مشخص انکار ناپذیر مرتب تکرار می شوند. آنچه که ما نیاز داریم، تجزیه و تحلیل و نوشته های بیشتر درباره این حرفه و ارائه برندسازی است. برندهایی قابل اعتماد هستند که مانند مردم عمل می کنند؛ همدلی نشان داده و صریح ، واقعی و حتی دارای نقص هستند. اعتبار همواره یک ستون برندسازی بوده است. پس بگذارید به واقعیت بپیوندد.
ما نیاز داریم برندسازی را تجدید کنیم. برندسازی یک هوس زودگذر نیست. اما تنها وقتی دوام خواهد داشت که با خرد و خوش فکری به مردم اعتبار داده و احترام بگذارد. زمانی که درست عمل شود، می تواند بین دو طرف رابطه وفاداری ایجاد کند. این جادوی برندسازی است.
ترجمه:
پژمان پاکدامن
مشاور مدیر گروه توسعه کسب و کار آرمانی
#قدرتمند_اما_امن!
#powerful but safe
خلق محصولی که بتواند یک سرو گردن از رقبایش بالاتر برود، با وجود رقبای بسیار سهمی متناسبی از بازار را از آن خود کند، یکی از استراتژی های مهم شرکت های بزرگ است. ماه ها تلاش سخت تیم های متخصص به این منظور گواه اهمیت این موضوع بخصوص در دنیای فناوری های دیجیتال است. بازار محصولات دیجیتال به لطف همین رقابت - که گهگاه به منازعات جنجال برانگیزی ختم میشود – آنقدر سریع پیش میرود که دیگر نباید منتظر نسل جدید محصولات به صورت سالانه بود و هر شش ماه یک بار شاهد تولد نسل جدیدی از اینگونه محصولات هستیم. درست به همین دلیل است که اپل، #سامسونگ ، #ال_جی، #اچ_تی_سی ، #هواوی و ... دیگر #برند های های مطرح صنعت د#یجیتال میلیون ها #دلار را صرف تحقیقات ، نوآوری و بروز رسانی محصولات خود می کنند تا بنوانند سهم بازار خود را افزایش داده و به نوعی مالک بازار باشند.
اگر شما هم یکی از علاقمندان حوزه #تکنولوژی بخصوص #تلفن های هوشمند هستید، حتما این روزها اخبار مربوط به #گلکسی_نوت_7 سامسنوگ را دنبال می کنید. از تکنولوژی اسکن عنبیه چشم که به نوعی اولین در نوع خود به حساب میآمد تا #منفجر شدنش در حالت ها مختلف که برای سامسنوگ آشناست؛ماه ها زمان و سرمایه گذاری برای تولید این محصول بجای آنکه منجر به فروش وافزایش سهم بازر شود تبدیل به افتضاحی تمام عیار شد و تا جایی پیش رفت که مدیرعامل سامسونگ موبایل در #کنفرانس_خبری مجبور به #عذرخواهی شد و دستور به جمع آوری این محصول از بازار را داد. میلیون ها دلار هزینه ساخت و پس از آن کمپین تبلیغاتی های پر هزینه با تیزرهای آنچنانی و .... علاوه بر ضرر هنگفت مالی و بیشتر از هر چیز برند سامسونگ را بیشتر از قبل در مخاطره قرار داد و باعث شد تا هواوی ، این بچه غول چینی که این روزها سومین برند پر فروش دنیاست از فرصت استفاده کند و با کاپی "قدرتمند اما ایمن" #اسند_میت_9 خود را که انصافا چیزی کمتر از #نوت_7 ندارد وارد بازار رقابت تبلت ها کند.
مدیران #برند و #تبلیغات هواوی با انتخاب این متن که کمی شیطنت آمیز به نظر میرسد از فرصت بوجود آمده که ساسونگ هزینه هایش را پرداخته است؛ استفاده مناسبی به نفع شرکت مطبوعشان خواهند کرد و هواوی را بیش از پیش به نقطه اوج در نزدیک خواهند کرد.
#samsungrecall #brand #huawei #note7 #mate9 #advertise #copyright #lg #cost #opportunitycost #entrepreneur #baninik
#alefmoshadad #الف_مشدد
ایجاد یک داستان منحصربه فرد توسط برندها این روزها از اهمیت بسیار زیادی در حوزه بازاریابی برخوردار است، چرا که داستان این قابلیت را دارد که توجه مخاطبان را جلب و فعالیت های اجتماعی را تحریک کرده و با اثرگذاری بر احساسات افراد در حافظه آنان باقی بماند. به همین دلیل امروزه بسیاری از شرکت های تجاری، روزنامه نگارها، فیلمسازها و نویسندگان را به استخدام خود درمی آورند تا با ایجاد داستان های قوی و تأثیرگذار و ارائه آنها به مخاطبان زمینه را برای بهبود جایگاه برند خود فراهم کنند.
داستان ها معمولاً از تاکتیک های ارتباطی خاصی برای برقراری ارتباط با مخاطب استفاده می کنند، اما درعین حال داستان ها یک جنبه استراتژیک دیگر نیز دارند که در مقاله و کتاب های گوناگون به تفصیل در مورد آنها صحبت شده است.
امروزه از داستان هایی که برندها و شرکت های تجاری ایجاد کرده و به مخاطبان شان ارائه می کنند با عنوان داستان های منحصربه فردی که به نوعی امضای برندها به شمار می روند یاد می شود، چراکه این داستان ها عمدتا در رابطه با ارزش ها، اهداف، استراتژی و دیدگاه شرکت نسبت به بازار و مشتریان نگاشته شده و از این حیث اطلاعات ارزشمندی را در اختیار مخاطبان خود قرار می دهند.
در همین ارتباط بسیاری از کارشناسان حوزه بازاریابی و تبلیغات معتقدند ایجاد داستان های منحصربه فرد و قوی و ارائه تاریخ و نحوه عملکرد یک برند در قالب آن داستان ها به مشتریان بسیار مؤثرتر از عرضه آمارهای خسته کننده ای است که بسیاری از شرکت های تجاری از آنها برای نشان دادن کیفیت عملکردشان استفاده می کنند.
به عنوان مثال می توان برند L. L. Bean را در نظر گرفت. این برند همواره قصد دارد تا فرهنگ نوآوری، ماجراجویی، اهمیت به مشتریان و بهره مندی حداکثری آنان از محصولات این شرکت را به مخاطبان خود انتقال دهد.
بدیهی است ارائه تمامی این موضوعات در قالب آمار و اعداد جذابیتی نداشته و افراد از مطالعه این دست آمارهای خسته کننده استقبال نمی کنند و در نتیجه این برند در زمینه برقراری ارتباط با مشتریان به اهداف از پیش تعیین شده خود دست نخواهد یافت.
در مقابل هنگامی که تمامی ارزش ها و اهداف برند L.L.Bean در قالب داستانی منحصربه فرد از تاریخچه، ارزش ها و اهداف آن به مخاطب عرضه می شود شاهد آشنایی آنان با موضوعات مورد نظر این برند تولید کننده کفش های مخصوص شکار خواهیم بود. در ادامه به بخشی از داستان منتشر شده توسط برند L.L.Bean به عنوان نمونه ای ملموس از داستان های منحصربه فرد می پردازیم: «Leon L. Bean» مردی ماجراجو و اهل گردش و تفریح به حساب می آمد، زمانی که وی در سال 1912 میلادی از شکار به سوی خانه بازمی گشت به شدت از خیس و سرد شدن پاهای خود عصبانی و ناراحت بود.
با وجود کمبود امکانات، انگیزه بالای او سبب شد تا در نهایت با استفاده از چرم سبک و پلاستیک ضدآب کفش هایی مخصوص شکار تولید کند و پس از اطمینان از عملکرد و کیفیت فوق العاده این کفش ها تصمیم گرفت تا آنها را با نام کفش های شکار L. L. Bean به بازار عرضه کند.
با وجود موفقیت اولیه کفش های تولید شده توسط آقای Leon L. Bean بخش قابل توجهی از آنها مشکل دوخت داشتند و در حین استفاده آب به درون کفش نفوذ می کرد. اینجا بود که آقای L. Bean در شرایط حساس و سرنوشت سازی قرار گرفت.
پاسخ وی به مشکل ایجاد شده چه بود؟ او پول مشتریانش را پس داد، اگرچه این اقدام تقریباً باعث ورشکستگی آقای L. Bean شد اما در نهایت موجب برطرف شدن مشکل دوخت کفش ها شد و محصولات آینده این برند به صورت کاملاً ضدآب و نفوذناپذیر به بازار عرضه شد.» با مطالعه این داستان به خوبی درمی یابیم که ارائه چنین داستانی به مشتریان بسیار مؤثرتر و جذاب تر از ارائه آمارهای خسته کننده است.
داستان های منحصربه فردی که برندها برای برقراری ارتباط با مخاطبان شان ایجاد می کنند باید جذاب، معتبر و کاملاً در ارتباط با زمینه فعالیت آنان باشد. در چنین شرایطی است که شرکت های تجاری می توانند با قرار دادن پیام اصلی شان در قلب داستان به هدف اصلی شان که همان افزایش فروش در بلند مدت است دست یابند.
فراموش نکنید طرح چنین داستان هایی و ارائه آنها به مشتریان سبب می شود تا اعتبار برندتان افزایش یافته و مشتریان ارتباط بهتر و مؤثرتری با استراتژی های تجاری و سازمانی شما برقرار کنند. داستان نویسی یک استراتژی مؤثر و قدرتمند است که در طول زمان تکامل یافته و می تواند به سرمایه ای ارزشمند برای شرکت های تجاری بدل شده و الهام بخش برندها در فرآیند فعالیت های درونی و بیرونی آنان باشد. ادامه دارد...
مترجم: معراج آگاهی
منبع: www.ama.org
#امیرحسین_ایماغیان: تولید محتوای بصری برای ارسال پیام مشخص و مستقیم به #مخاطب که هم #خلاقانه باشد و هم طیف گستردهای از مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد، یکی از چالشهای پیش روی مدیران هنری و #خلاقیت #برند ها و به طبع آن #آژانس های #تبلیغاتی است. شاید این چالش در بیشتر بنگاههای تبلیغاتی ایران زود به پایان برسد و یکی از فاکتورها (خلاقیت یا پیام رسانی) فدای آن یکی شود اما هستند برندها و آژانسهایی که با ایجاد اتاق فکر مناسب و پایش قبل از اکران عمومی #محتوا، با تاثیرگذاری بر مخاطب حداکثری #هزینه_فرصت خود را مدیریت میکنند.
#بیلبورد جدید #سامسونگ که با هدف اطلاع رسانی تکنولوژی جدید بکار رفته در #گلکسی #نوت_7 ( استفاده از #اسکن_عنبیه بجای حسگر اثر انگشت) و تاریخ عرضه عمومی آن در ایران، طراحی و اکران شده است؛ یکی از هزاران نمونه طراحی محتوای بصری خلاقانه با رویکرد پیام رسانی مستقیم است. طراحی #مینیمال با استفاده درست از فضای منفی، جانمایی حساب شده المانهای بصری و #کاپی هوشمندانه "با اسکن چشم...از اول پاییز" از مزیت های این محتوا بحساب میآیند. علاوه بر این، چیدمان هم طراز نشان سامسونگ و کاپی، استفاده از قلم استایلوس و نشانه چشم در تصویری محو از محصول در مرکز بیلبورد حسی یکپارچه "ساسونگ نوت، با قابلیت اسکن چشم از اول پاییز وارد بازار ایران خواهد شد. " را به بیننده القا میکند.
#samsung #branding #note7 #galaxynote #contentstrategy #copywriter #alefmoshadad #baninik #amihimaghian #innovation #iris #irisscanning
یکی از ضعف های آژانس های تبلیغاتی ایران در برنامه های تبلیغاتی با محوریت #لوگو_برندینگ - ایجاد تصویر ذهنی از اصلیترین المانهای هویت بصری #برند – اولا طراحی لوگو است و دوما استفاده نادرست لوگو در مواد بصری است که در بسیاری موارد از ضعف به اشتباه تبدیل میشود. #خلاقیت در ساده سازی المانهای بصری و هماهنگی آنها با لوگو، استفاده مناسب از #رنگ های اصلی و فرعی تعریف شده و همچنین #لی_اوت (چیدمان) عناصر بصری در طراحی #گرافیک از جمله مواردی است که قبل از اجرای برنامه های تبلیغاتی با هدف ذکر شده میبایست مد نظر قرار داد. با کمی جستجو در بین آژانسهای تبلیغاتی دنیا نمونههای خواهیم یافت که با کمپین لوگو برندینگ یک تیر را به دو هدف زدهاند، پا را فراتر از تبلیغات صرف گذاشته و مخاطب را وادار به زندگی در دنیای برند میکنند. کمپین کمپانی #تارگت( #Target ) که دومین فروشگاه خرده فروشی پس از #وال_مارت( #Walmart) در آمریکا بشمار میآید نمونهای از این دست است.
لوگوی تارگت؛ ظریف، سادگی بی نظیر و در عین حال گویای تمام ارزشهای آن است . یک نقطه و یک حلقه! اما همین سادگی و ظرافت به همراه خلاقیت آلن پیتر ( AllanPeters# )و تیم همراهش باعث خلق کمپین لوگو برندینگی شده که نمونهای الهامبخش از استفاده درست و بجا لوگو و رنگ در طراحی گرافیک منتج به تبلیغات برند است. این کمپین بطور پیوسته، #هویت_بصری لوگوی تارگت را واسازی میکند. آنها در این کمپین لوگوی تارگت را بجای تبدیل کردن به یک نماد استاتیک و ایستا، به یک الگوی متحرک و پویا تبدیل کردند که در زندگی روزمره مخاطبش حضور پررنگ و موثر دارد.
#branding #logobranding #logo #design #Graphicdesign #innovation #entrepreneur #alefmoshadad #baninik
منبع اصلی : روز رنگ
طرح پیشنهادی لباس تیم ملی فوتبال ایران با نگاهی به حفظ نژاد یوزپلنگ ایرانی
#انتخاب_من #لباس_تیم_ملی #یوزایرانی
#alefmoshadad #iran #football #90tv
@alefmoshadad #design #iraniancheetah
آلبوم مترسک #کاوه_یغمایی و پس از آن کنسرت بیادماندنی اش با اجرای دو قطعه سورپرایز #اینستورومنتال , آغازی شد برای دوران جدید موسیقی ایران.
یغمایی; راه خود را خوب از جای پای پدر _ کوروش یغمایی - باز کرد و خیلی ها را با برداشت خاص خودش از سبک راک به وسوسه موسیقی آوانگارد انداخت و شد نقطه عطف خیلی از موزیسن هایی خوش آوازه امروز.
اما پس از تقریبا 8 سال از آلبوم #سکوت_سرد که ماجرایی عجیب در زندگی موسیقایی یغمایی دارد, با آلبومی دوباره به ایران بازگشته است که خوب از خجالت این چند سال غیبتش درآمده است.
#منشور ; مثل آلبوم مترسک همه مخاطبانش را حسابی به اوج هیجان می رساند. عاشقانه ای تصویرگر تجربه های انسانی, که چیدمان سازها فضایی رویا پردازانه برایش خلق کرده. شعرهایی پر از استعاره های تصویری از زندگی که با کمک ملودی پر فشار بر کلمات حس ملموسی از تجربه شخصی به شنوده القاء می کند.
#rock #kavehyaghmaei #music #illustration#illusion #Instrumental
#برندینگ روزنامه های #ایران یکی از مسائلی است که در فاکتورهای عمومی برندینگ #رسانه های مکتوب جهان نمی گنجد. درست است که مفاهیم برندینگ بطور کلی یکسان است اما فرهنگ فرد محور آمیخته با #سیاست عقیدتی رسانه های #مکتوب ایران شاخص های خاص خود را طلب می کند.
#newspaper #brand #branding #editorial #politics #religion
از لوازم خانگی و تلفن هوشمند گرفته تا صنایع ساخت توربین،#سامسونگ را همه میشناسند. برندی زاده کره جنوبی پس از جنگ جهانی که حالا به برندی چند ملیتی تبدیل شده است. سامسونگ همیشه به گفتار برند و وعده هایش در مقابل مشتریانش پایبند بوده و حالا برای اینکه در خاص و پیشرو بودنش سنگ تام بگذارد اقدام به انتشار تایپفیسی جدید برای محصولات خود به نام #سامسونگ_وان کرده است.
امروزه شرکتهای بزرگ بجای استفاده از #تایپ_فیس های استاندارد به خلق تایپفیسهای روی آورده اند تا بتواند بازتابی دقیقتر از شخصیت برند خود ایجاد کنند و بجای محدود شدن به استفاده از فونتهای استاندارد موجود و یا خرید فونت، میخواهند از این طریق با مخاطبین خود بیشتر از قبل هماهنگ و همراه باشند و هویت مستقلی برای خود ایجاد کنند. این شخصیت خاص و مشخصه بارز است که میتواند هر چیزی را در یک جمع شاخص و جدا کند. (رجوع کنید به مطالب قبلی)
سامسونگ، با اینکه از تایپفیس اختصاصی خود بهره میبرد اما این بار برای تولید ساختاری جدید از شرکت #BrodyAssociates خواسته تا با در نظر گرفتن فاکتورهای #انسان_گرایی ، #تمایز ، #یکپارچگی ، #حرفهای_بودن، #خوانایی و #مقیاس_پذیری اقدام به خلق تایپفیسی جدید نماید. #سامسونگ_وان محصول این سفارش است که البته یک #فونت نیست و مجموعهای از 26 سیستم نوشتاری را در 400 #زبان مختلف و 25000 #نشانه شامل میشود.
سامسونگ داستان طراحی این تایپفیس را در ویدئو زیر منتشر کرده که در آن طراح ارشد فونت #Neville_Brody فلسفه پشت #SamsungOne را بیان میکند.
#branding #typeface #typography
#samsung
#کاروان_المپیک_ایران
واکنش به لباس کاروان المپیک ایران در #المپیک_ریو و مقایسه آن با پاککنهای پلیکان دهه شصت، آن هم بفاصله چند دقیقه پس از منتشر شدن عکسها،نشانهی چیست! آیا مردم دنبال سوژه کردن و طنازی هستند یا اینکه بیشتر از مدیران #کمیته_ملى_المپیک نگران آسیب دیدن #تصویر_ذهنی هنر ایران و ایرانی ؟ آیا #هویت_بصری تیم های ورزشی ما با لوازم تحریر پلیکان یکی است؟ آیا میلیونها بیننده این رخداد ورزشی نیز برداشت هممیهنان را از این هویت بصری خواهند داشت یا بدتر از آن!
#هویت_بصری (Visual identity) یکی از فاکتورهای اصلی برندیگ است. هویت یا «تصویر» از عناصر بصری یکپارچه و متعددی ساخته میشود: نشان تجاری (Logo) (نماد کل هویت و برند)، اوراق اداری، ابزارهای معرفی و بازاریابی (بروشور، تراکت، کتاب و وبسایت و ...)، محصولات و بستهبندی آنها، طراحی پوشاک، طراحی تابلوها، پیامها و اقدامها، سایر انواع ارتباطات (صدا، بو، لمسکردنیها و …) و اصولاهر چیز تصویری که در حکم نمایندهی برند باشد. هویت بصری همان چیزی است با آن پس زمینهای از برند و بطور کلی تصویر ذهنی ایجاد میکند.
نداشتن هویت بصری منسجم و یکپارچه و درنهایت نداشتن #مدیریت_برند، معضل خیلی از سازمان هاو شرکت ها است. اما سازمانها و شرکت های دولتی، بخصوص در حوزه ورزش که تعاملاتی بین المللی دارند و به نوعی سفیر ایران در مجامع بین المللی به حساب میآیند، بارها با تصمیمهای اینچنینی خبرساز میشوند و بدون کوچکترین توجهی به انتقادات صورت گرفته، همچنان اشتباهات خود را تکرار می کنند و جالب اینجاست که مدیرانشان فکر میکنند دانای کل هستند و از تصمیمشان به شدت دفاع می کنند! سوال اینجاست که این آقایان حاضرند چنین لباس هایی را حتی در یک دورهمی فامیلی به تن کنند! که اینچنین با آبروی ایران بازی میکند و ککشان هم نمی گزد!!
#branding #visual_identity